سنت کیامهر قدیس

پازل بی پاسخ

سنت کیامهر قدیس

پازل بی پاسخ

فاینال فنتزی

امروز صبح توی مسیر شرکت 

بین خیل ماشین های تک سرنشین  

زیر آسمون خاکستری رنگ تهران  

که چشم چشم رو نمی دید   

بین مردم ماسک زده و خسته و مریض و ناراحت و در حال سرفه که حتی حال نگاه کردن به همدیگر رو ندارند چه برسه به لبخند زدن

 

همه چیز شده بود شبیه فیلم های علمی تخیلی آخر الزمانی 

خورشید از پشت سایه ی مات و خاکستری کوه نمایان شد و ضبط ماشین هم داشت یک آهنگ فوق العاده پخش می کرد و من حس ابر قهرمانی رو داشتم که قراره آخرین گل روی کره زمین رو پیدا کنه و از مرگ نجاتش بده .

کاش یه شمشیر راست راسکی داشتم ... 

 

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
راد دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:19

تیراژه دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 http://tirajehnote.blogfa.com

دیشب شام چی خورده بودی برادر؟

پروین دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:07

کاش داشتی
کاش یکی میتونست زمین رو از این همه آلودگی نجات بده

آوا دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:44

این روزها روزهای قشنگی نیست
دلگیر است و ......گویی آلودگی
چشم و دل ها را هم محو خود
کرده ....دلها نمیخندند وچشم
ها شاد نیستند...............
کاش یک روز اینجا آسمان
به مردم شهرش لبخندبزند.
یاحق...

فرزانه سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 http://www.boloure-roya.blogfa.com

آلودگی رو که نمیشه با شمشیر ترسوند ولی شاید بتونی با قدرت ماورائی و شمشیر سحرآمیز بتونی کارهای بهترین کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد