آرام دستگیره آشپزخانه را چرخاند
در با صدای غییییییییییژ کشداری باز شد
برق را روشن نکرد تا همسرش را زابه راه نکند نصفه شبی
در یخچال را باز کرد و یک قرص آرام بخش و یک شیشه آب بیرون آورد
تا آمد قرص را بندازد توی دهنش قرص افتاد و قل خورد و رفت زیر یخچال
خم شد و قرص را برداشت و خواست بلند شود که
محکم پشت سرش خورد به در نیمه باز یخچال
افتاد کف آشپزخانه و با آرامش تا صبح خوابید
برای اولین بار در تمام عمر ...