یک جای کار مشکل دارد
من الان باید خوشحال باشم
من باید با دیدن تو خوشحال باشم
هر کارمندی هم به جای من بود باید خوشحال می بود .
غیر از اینکه ما یک ماه تمام ( بلانسبت سگ ) می دویم تا امروز فرا برسد و تو را ببینیم ؟
ما یک ماه تمام روزی ده - دوازده ساعت پشت این میزها می نشینیم برای اینکه امروز بیاید
پس چرا من از دیدن تو خوشحال نیستم ؟
خوشحال که هیچ ...
چرا اصلا ناراحتم و مدام دارم عددهایت را نگاه می کنم و غصه می خورم ؟
یک جای کار مشکل دارد .
چون با این هزینه های گرون هم اول ماه تموم میشی حقوق عزیز...
درضمن اوووووول
نمردیم واول شدیم.
لامصب همیشه اعداد جور بشو نیستند که نیستند
چون به هفته اول نرسیده
زود میشماریم روزها رو
که کی آخر ماه میشه
چون زود عددش به
صفر میرسه......
یاحق...
این دردی است مشترک بین همه حقوق بگیران. عددها کم است این جای کار مشکل داره
مشکل در ریشه اقتsاد بیمار این مرز و بوم است و بس ... واگرنه هیچ جای دیگر کار مشکل ندارد .
این جایی که گفتی برای اکثریت قریب به اتفاق ما مشکل دارد :(
اون عینکت رو بزن به چشمات ، الکی هم خلق الله رو زا به راه نکن
نکنه انتظار داری واسه نشستن پشت میزای اون شرکت و چایی هورت کشیدن و با تلفن پچ پچ کردن و وبلاگ آپ کردن بهت حقوق چشم و دهن پر کن هم بدن ...
نه داداشم از این خبرا نیست ، تازه تو فکرم زیر آبتو بزنم ، خودم بیام بیشینم پشت میزت ... میگن هر کی از پشت اون کامپیوتر وبلاگ آپ کنه به ده روز نرسیده بازدیدش میره بالای هزااااار
چون معلوم نیس عددهاش چقد بوده که این تقسیم ها رو کردن و این شده ....
چون مثل رادیوی همسایه بغلی می مونه که داره همون آهنگی رو داره پخش می کنه که شما دوست دارید اما چون پیچ خاموش و روشن اش دست شما نیس ... شاید زیاد خوشایند نباشه ..