-
فرشته ها هم آره ؟
شنبه 26 آذرماه سال 1390 02:21
من از شب اول قبر می ترسم نه از سوال و جوابش از فرشته هاش نه از هر دو از اون اولیه می ترسم از اونی که اسمش بی تربیتیه ...
-
کابینت (ه)
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 11:41
کاش به جای وزیر جنگ سفیر صلح داشتیم ...
-
خانم suتینی
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 14:42
خانم su تینی از کاسب های کارکشته مترو است . لباس زیر زنانه می فروشد . می ایستد بالا سر مشتری ها و نیم ساعت سر سایزشان چانه می زند یک خط کد یک رند هم دارد که به گمانم چند ملیونی پولش باشد . خانم suتینی بر خلاف سایر کاسب ها جنس فروخته شده را پس می گیرد اگر سایز شما نباشد یا شوهرتان نپسندد و یا به هر دلیل دیگر که بخواهید...
-
روزی دوبار - قبل و بعد از خواب بکشید لطفا
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 00:18
آدم هر چقدر هم که حالش خراب باشد موقع خمیازه دردهایش را فراموش می کند
-
مینیمال گروهی
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 21:58
دانه های ریز حرف
-
خودچیز
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 00:57
خود آ ( خدا ) یعنی کسی که آمدنش دست خودش بوده است کاش ما هم خودرو بودیم یعنی رفتنمان دست خودمان بود
-
خوابرنگ
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 03:39
خوابهای من سیاه و سفیدند جز این دو رنگ فقط گاهی قرمز ی خون یادم می ماند و آبی دریا
-
مناجات روز پانزدهم
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 08:19
پروردگارا ! ما بندگانی عوض ی هستیم که نمی خواهیم خودمان را عوض کنیم بلا یی بیاور بر سرمان که بلا عوض ی بشویم .
-
بدون شرح
شنبه 22 مردادماه سال 1390 03:21
-
مناجات روز دهم
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 11:59
پروردگارا ! چرا تو با این همه بزرگی توی دل بعضی ها می روی اما شعور به این سادگی توی سر بعضی ها نمی رود ؟
-
مناجات روز نهم
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 19:55
پروردگارا ! به آدمهایی که دل دار ند دل دار ی بده و به آنها که دلدار ند کمی مروت
-
مناجات روز هشتم
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 01:04
پروردگارا ! سر گیجه های روی زمین را می شود چاره کرد تو دل گیجه هایمان را شفا بده بی زحمت ...
-
مناجات روز هفتم
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 14:37
پروردگارا ! خیلی ممنون که مرا اخرف مشلوغات خود قرار دادی . اخرف مشلوغات : خرفت ترین شلغم ها
-
آره
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 00:54
آی بچه مدرسه ای هایی که صبح ها وقتی ما با فحش داریم از خانه بیرون می زنیم دارید توی رختخواب موذیانه لبخند می زنید ! هفته دوم مهرماه که ذوق و شوق اول مهر از سرتان افتاد همدیگر را خواهیم دید ...
-
مناجات روز دوم
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 14:59
پروردگارا ! حوصله داشتی به پایین هم نگاه کن بی زحمت ...
-
دختر همسایه شبای تابستون ...
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 20:20
همسایه ما یک دختر دارد به نام شیما من صدایش می کنم استغفرالله
-
مناجات روز اول
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 15:20
پروردگارا ! ما را زنده بمیران ...
-
مکالمات پدر - پسری
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 10:35
- بابایی ؟ - جان بابایی ؟ - آدما وقتی چاق و چله میشن رژیم غذایی می گیرن کشورا اگه خیلی چاق و چله بشن چیکار می کنن ؟ - رژیم آخو ...دی می گیرن پسرم
-
مکالمات پدر - پسری
شنبه 8 مردادماه سال 1390 14:58
- بابایی ؟ - جان بابایی ؟ - خانوم معلم و آقای مدیر خیلی بی تربیت هستن - چطور پسرم ؟ - آخه هر روز زنگ تفریح که میشه یه طوری که بچه ها متوجه نشن میرن یه گوشه چیزای همدیگرو در میارن ... - خاک بر سرم . چی همدیگر رو در میارن ؟ - خانوم معلم لج آقای مدیر رو درمیاره و آقای مدیر گریه خانوم معلم رو ...
-
دستاشقی
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 19:29
من و یک نابینا در یک نقطه مشترکیم هر دو با دستهایمان عاشق می شویم ...
-
باد ... زمین ... خواب ...
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 00:54
شب ۳۱ خرداد ۶۹ باد شدیدی می وزید درست مثل امشب خیلی ها توی رودبار خوابیدند و بیدار نشدند ...
-
نفس آخر
شنبه 21 خردادماه سال 1390 13:56
دارم فکر می کنم نفس آخری که می کشم ٬ دم است یا بازدم ؟
-
مکالمات پدر - پسری
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 08:14
- بابایی ؟ - جان بابا ؟ - شنیدی آقا پلیسه تعداد زنهای خیابانی رو اعلام کرده ؟ - آره پسرم چطور ؟ - خدا کنه تعداد زنهای فردوسی پور رو هم اعلام کنه ...
-
منوچهر نوذری
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 08:18
شاد بودن بهانه می خواهد شاد کردن ٬ عشق ... -
-
خمیازه
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 08:20
ای کسانی که خود را به خواب می زنید ... بدانید و آگاه باشید که آدمها توی خواب خمیازه نمی کشند . -
-
مکالمات پدر - پسری
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 15:31
- بابایی ؟ - جان بابا ؟ - من دوست دارم وقتی تو مردی توی تشییع جنازه ات بمیرم - به خاطر فشار قند و خون ؟ - نه به خاطر پنجه بوکس و باتوم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1390 21:42
خوش به حالت دیگه داغوووووووووون نمیشی ... -
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 20:29
تولدت مبارک حنانه جان ...
-
پدر - پسری ۲
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 10:33
پدر - پسری ۲ - بابایی ؟ - جان بابایی ؟ - چرا کلمه زندگی با زن و کلمه مردن با مرد شروع میشه ؟ - پس اسمس های عمو آرش رو میخونی انقدر بی تربیت شدی پدر سوخته ؟
-
مکالمات پدر - پسری
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 08:43
- بابایی ؟ - جان بابایی ؟ - بیا بریم یه جایی ... - به کجا بریم پسرم ؟ - بریم به گا ... - بابایی ؟ -جان بابایی ؟ چرا با مشت زدی زیر چشمم ؟ - چون حرف بی تربیتی زدی بابایی . - بابایی می خواستم بگم بریم به گا ری سواری - ببخش پسرم سوء تفاهم شد - تو هم منو ببخش بابایی ...